کلینیک گفتاردرمانی وکاردرمانی درکرج:تاریخچه تکلم بدون حنجره
لذاBirllrothحنجره را برداشت واپی گلوت را به همراه یک مجرای اوروفارنژیال پایدار باقی گذاشت تادرناژکنترل شده بزاق از طریق یک تراکئوفارنگوستوم مشترک انجام شود.این مجرا که برای التیام زخم ضروری بود با یک لوله تراکئوستومی نگهداری میشد .طراحی این لوله را دستیارونیزیBillrothبه نام Carl Gussenbauerو مدل سازی آن را یک سازنده آلات موسیقی به نام Goseph leiterانجام دادند.لوله اصلی از لاستیک سفت ساختهشد و مشابه T-tubeهای مدرن دارای دوبازوی تحتانی (تراکئال )و فوقانی (فارنژیال)بود.محل قرارگیری reedدر جانکشن این دو بازو بود تا اثر عبور هوای بازدمی ارتعاش کند.متون علمی از این رو موجب سردرگمی می شوند که حاوی توصیفات مختلفی از وسیله Gussenbauer هستند .در حقیقت بیمار Billrothدارای سه وسیله مختلف بود که به وسیله سازندگان مختلفی ساخته شده بود.وسیله نهایی را thuerrigelمدل سازی کرد که مشابه اولین وسیله بود به جز ان که کوچک تر و فلزی بود.وسیله با استفاده از یک ابتوراتور در بازوی فارنژیال چفت می شد و اجازه می داد عمل بلع ضمن حفظ تنفس باز گردد.همچنین این وسیله می توانست به منظور انجام فونایشن با یک دریچه یک طرفه fitشود واجازه دهد دم از طریق تراکئوستومی و بازدم از طریق سگمان فارنژیال به انجام رسد.در سال Gussenbauerگزارش موفقیت استفاده از جراحی و وسیله به کار رفته در آن را در سومین کنگره کمپانی آلمانی جراحان ارائه کرد. در این گزارش بیمار به گونه ای توصیف شد که قادر است یک عملکرد صوتی قابل قبول همراه با تکلم مفهوم داشته باشد وصدای اودر یک اتاق بزرگ بیمارستان قابل شنیده شدن است.همانند بیمار Czermakدر اینجا هم بزرگترین نقیصه موجود کنترل pitchبود چرا که صدای تولید شده به وسیله نئوگلوت به صورت مونوتون بود.به علاوه Gussenbauer ملاحظه کرد که تکلم با حنجره مصنوعی به نیازمند تلاش بیشتری از جانب بیمار نیاز دارد.اگر چه بیمار Billroth7ماه بعد بر اثر بیماری طول کشیده فوت کرد اما وسایلی شبیه به پروتزGussenbauerسال های سال به منظور توان بخشی بیماران لارنژکتومی استفاده می شد.بسیاری از این وسایل شباهت زیادی به طرح اولیه Gussenbauerداشتند و جایگذاری آنها به روشی استاندارد برای لارنژکتومی توتال تبدیل شد.CaselliوBottiniدر گزارشی که با هدف شهادت بر موفقیت حنجره مصنوعی و انجام لارنژکتومی توتال برای درمان کانسر گلوتیک ارائه کردند بیمار مبتلا به کانسری را معرفی نمودند که توانست پس از این عمل با استفاده از تراکئوستومی تعدیل شده بیش از 38 سال از تکلم لارنژیال بهره مند شود.پیشرفت های صورت گرفته در تکنیک لارنژکتومی توتال،چالش های جدیدی را در پایان قرن نوزدهم،پیش روی توانبخشی تکلم بدون حنجره ترسیم کرد.در این زمان،جراحی لارنژکتومی توتال عموما از جانب مجامع پزشکی تقبیح می شد و علت ان ،مورتالیته بالایی بود که پنومونی آسپیراسیون بعد از عمل و عفونت زخم را همراهی می کرد.برخی جراحان تلاش کردند با جداسازی کامل مجاری تنفسی و گوارشی،پیامدهارا بهبود بخشند.یک لارنگولوژیست امریکایی به نام Jacob da silva solis –cohen که در کالج پزشکی جفرسون طبابت می کرد،این ضرورت را شناخت و اولین کسی بود که توانست در سال 1892 با دوختن تراشه به پوست ان را کاملا ایزوله کند.این اقدام با ایزوله کردن تراشه از فارنگوازوفاگوستوم ،به نحو موثری میزان آسپیراسیون را محدود کرد.دوسال بعد gluck ،پروسیجر لارنژکتومی مدرنی را شرح داد که بر اساس ان فارنگوازوفاگوستوم حذف و فارنکس بسته می شد.گرچه این پیشرفت به پذیرفته شدن لارنژکتومی توتال برای کارسینوم گلوتیک انجامید ولی در عین چالش های جدیدی پیش روی توانبخشی تکلم بدون حنجره ترسیم کرد.